English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1241 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
water displacement U زهکشی سیستم زهکشی مهمات نوعی روش پر کردن خرج فسفرسفید در داخل گلوله
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
drained U زهکشی کردن
drains U زهکشی کردن
water displacement U زهکشی کردن
draining U زهکشی کردن
drain U زهکشی کردن
tide drain U زهکشی کردن با لوله
drainage U زهکشی
water lowering U زهکشی
sewerage U زهکشی
dendritic drainage U زهکشی شجری
drain pipe U لوله زهکشی
drain openings U درز زهکشی
drainage hypothesis U فرضیه زهکشی
sheep drains U جویچههای زهکشی
drainge area U حوزه زهکشی
field drain pipe U لوله زهکشی
subsoil pipe U لوله زهکشی
header pipe U لوله زهکشی
drain joints U درز زهکشی
subsoil drainage U زهکشی زیرزمینی
aeration drainage U زهکشی تهویهای
drainage gallery U مجرای زهکشی
drain without pipe U زهکشی بدون لوله
waterway U زهکشی دور ناو
inherited drainage U شبکه زهکشی طبیعی
waterways U زهکشی دور ناو
sewarage U زهکشی مجموع مجاری فاضلاب
scuppered U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
wet stowage U نوعی روش بارگیر مهمات درخودروها با غوطه ور کردن انها در مایعات ضد شعله
diabatic process U پوسهای در یک سیستم ترمودینامیک که در ان انتقال انرژی بین داخل و خارج سیستم صورت میگیرد
terminal velocity U سرعت گلوله داخل لوله
ramming U راندن گلوله به داخل لوله
ball and socket joint [مفصل ماشینی که گلوله دارد و در داخل حفره قرار میگیرد]
coupling U نوعی رابطه متقابل بین سیستم هایا خصوصیات یک سیستم
magazine flooding system U سیستم اب فشان انبار مهمات ناو
field storage U انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
teleran system U نوعی سیستم ناوبری که بااستفاده از رادارهای زمینی و سیستم تلویزیونی هواپیماهای سرگردان دراطراف محوطه فرودگاه را به باند هدایت میکند
y site U نوعی محوطه انبار مهمات روباز موقت که اطراف ان باسدهای خاکی احاطه شده باشد
muzzle burst U ترکش گلوله در داخل لوله یاجلوی لوله توپ
clues U گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
clue U گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
conformal projection U نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
antimateriel ammunition U مهمات مخصوص تخریب هدفهای مادی مهمات ضداماد و وسایل
on board regulation U تنظیمی که در ان هر برد داخل یک سیستم تنظیم کننده ولتاژخاص خود را دارد
primary U که برنامه جاری را ذخیره میکند 2-حافظه اصلی داخل سیستم کامپیوتری
delivery groups U مکانیسم پرتاب موشک یا مهمات وسایل سیستم پرتاب
coriolis force U نیروی اینرسی فاهری که روی یک جسم با سرعت زاویهای داخل یک سیستم دوار در حرکت است
ammunition loading line U صف بارگیری مهمات صف بارکردن مهمات
free form U نوعی پیمایش نوری که در ان عمل پیمایش توسط علائمی که به وسیله دستگاه ورودی در هنگام ورود اطلاعات داخل می شوند کنترل می گردد
last in first out U نوعی سیستم صف که آخرین عنصر ذخیره شده را در اول می خواند
crash conversion U تبدیل یک سیستم به سیستم دیگر به وسیله به پایان بردن عملیات سیستم قدیمی به هنگام اجرا شدن سیستم جدید
cook off U گل کردن مهمات
ratline U عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
ethernet U نوعی سیستم شبکه که امکان حمل اطلاعات سمعی و بصری را همانند داده کامپیوتری فراهم می اورد
missile monitor U نوعی سیستم توزیع اتش الکترونیکی متحرک پدافندهوایی که در سطح گروه وگردان و اتشبار مورد استفاده میباشد
miss U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
misses U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
trends U مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
trend U مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
sensing U تخمین محل اصابت گلوله به زمین مشاهده ترکش گلوله
missed U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
horizontal loading U پر کردن مهمات به طور افقی
color codig U علامت گذاری کردن مهمات
sabot U کمربند گلوله حلفه تمرکز یا وسیله ثبات گلوله در مسیر بوش استقرار لوله جوفی
frangible bullet U گلوله غیر فلزی بی استحکام گلوله نرم
fire ball U گلوله انفجاری گوی اتشین اتمی گلوله
atomic demolition munition U خرج تخریب مهمات اتمی مهمات مخصوص تخریب جنگ افزار اتمی
route transposition U نوعی سیستم رمز که حروف رمز را با پیروی از یک مسیرمعین به هم می چسبانند
tacan U نوعی سیستم ناوبری الکترونیکی برای ناوبری هواپیماهای تاکتیکی
x site U سکوی روبازموقت برای انبار کردن مهمات
ogive U ورم تمرکز گلوله رومی گلوله
virtual level U تراز انرژی سیستم هستهای داخل اتم که انرژی برانگیزش ان کمتر از کمترین انرژی جداشده از ذره هستهای بیشتر است
intercommand U داخل قسمت داخل یکان
lot integrity U دسته بندی مهمات به حسب نوبه یا جدا کردن انها درانبار
nuclide U کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
rearming U تجدیداماد مهمات درانبارها مسلح کردن مجدد ماسوره یاچاشنی بمب یا موشک
dud U منفجرنشدن گلوله گلوله ناپیدا
splinterproof U ضدبسکهای گلوله ضد قطعات گلوله
engage U درگیر کردن وصل کردن داخل جنگ شدن
engages U درگیر کردن وصل کردن داخل جنگ شدن
to work in U داخل کردن
enters U داخل کردن
incorporate U داخل کردن
incorporating U داخل کردن
ingratiates U داخل کردن
work in U داخل کردن
incorporates U داخل کردن
imbark U داخل کردن
entered U داخل کردن
ingratiate U داخل کردن
immit U داخل کردن
phase in U داخل کردن
ingratiating U داخل کردن
ingratiated U داخل کردن
intromit U داخل کردن
enter U داخل کردن
velocity jump U جهش لوله توپ یا جهش گلوله در اثر سرعت اولیه پرتاب گلوله
launch U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launching U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launched U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launches U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
introduce U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introduced U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introducing U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introduces U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
market socialism U سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
runs U اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود
run U اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود
swap in U مبادله کردن به داخل
to breakin U خودرا داخل کردن
maximum ordinate U حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
link encryption U خودکار کردن سیستم رمز اتصال سیستم رمز به یک سیستم مخابراتی خودکار
sysgen U فرایند تغییر سیستم عامل عمومی دریافت شده ازفروشنده به سیستم مناسبی که نیازهای یکپارچه استفاده کننده را براورده می سازدتولید سیستم
blessed folder U در یک سیستم Apple Maciontosh پرونده سیستم که حاوی فایل هایی است که به طور خودکار در هنگام روشن شدن سیستم بار شدند
ball U گلوله کردن
to round up U گلوله کردن
clew U گلوله کردن
bullet-proof U ضد گلوله کردن
peripheral U که به سیستم کامپیوتری اصلی متصل است . 2-هر وسیلهای که امکان ارتباط بین سیستم و خودش را فراهم کند ولی توسط سیستم اجرا نمیشود
inserting U داخل کردن در میان گذاشتن
insert U داخل کردن در میان گذاشتن
catch a crab U تصادفا پارو را داخل اب کردن
inserts U داخل کردن در میان گذاشتن
slug U گلوله باران کردن
shoots U پرتاب کردن گلوله
shoot U پرتاب کردن گلوله
slugged U گلوله باران کردن
spots U مشاهده کردن گلوله ها
slugs U گلوله باران کردن
cannonade U گلوله باران کردن
discharge U خالی کردن گلوله
lack vt U با گلوله سوراخ کردن
shell off U گلوله باران کردن
spot U مشاهده کردن گلوله ها
rammed U پر کردن توپ راندن به داخل لوله
pressurises U فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
pressurising U فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
pressurize U فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
take in U باز کردن و به داخل کشیدن طنابها
pressurizes U فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
ingestion U قورت دادن داخل معده کردن
ram U پر کردن توپ راندن به داخل لوله
pressurizing U فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
rams U پر کردن توپ راندن به داخل لوله
bombards U بمباران کردن گلوله باران کردن
bombarding U بمباران کردن گلوله باران کردن
bombarded U بمباران کردن گلوله باران کردن
bombard U بمباران کردن گلوله باران کردن
to wind up U کوک کردن اماده کردن گلوله
bombing U بمباران کردن گلوله باران کردن
island bases U پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
interpolates U در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
interpolating U در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
insufflation U داخل کردن گازیا بخاردر گودالی ازتن
interpolated U در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
interpolate U در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
BAT file extension U مشخصه استاندارد سه حرفی فایل در سیستم -MS DOS برای مشخص کردن فایل دستهای فایل متن حاوی دستورات سیستم
to roll a huge snowball U گلوله بزرگی از برف درست کردن
integrated U نرم افزار مثل سیستم عامل و پردازشگر کلمه که در سیستم کامپیوتری ذخیره شده است و طبق نیازهای سیستم است
base of trajectory U تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
nuclear stalemate U گلوله اتمی خارج از رده گلوله اتمی ممنوعه
priming U پر کردن یک پمپ یا لوله با اب به منظور تخلیه هوای داخل ان
finances U درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
financing U درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
financed U درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
finance U درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
stabilization U برقرار کردن تعادل یاثبات گلوله در مسیر
fire bee U نوعی هدف کش کنترل شونده از روی زمین نوعی هواپیمای بی خلبان توربوجتی
insinuate U داخل کردن اشاره کردن
insinuates U داخل کردن اشاره کردن
insinuated U داخل کردن اشاره کردن
to swear in U با سوگند دادن وارد کارکردن بامراسم تحلیف داخل کردن
windage U حرکت سمتی اثر باد درمنحرف کردن گلوله
inventory fraction U نسبت درصد ذخیره مهمات درصد ذخیره مهمات
square base U کف گلوله یا قسمت ته گلوله
mortise dead lock U قفل داخل کار قفل داخل درب
distemper U ترکیبی از گچ اب چسب و موادرنگی که در رنگ کردن داخل اطاقها بکار میرود
bombardment U گلوله باران کردن تک به هدف به وسیله اتش هوایی یا توپخانه
bombardments U گلوله باران کردن تک به هدف به وسیله اتش هوایی یا توپخانه
shell U بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shells U بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shelling U بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
bittersweet U نوعی تاجریزی نوعی سیب تلخ
side spray U بسکهای جانبی گلوله ترکشهای جانبی گلوله
guidance U هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
to lock somebody [yourself] out [of something] U در را روی [خود] کسی قفل کردن [و دیگر نتوانند داخل شوند چونکه کلید در آنجا فراموش شده]
crackback U نوعی سد کردن غیرمجاز
asses' ears U نوعی گوشه [نوعی شاخه]
stand-off U برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand off U برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand-offs U برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
water injection U پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
choke bore U روکشی برای سوراخ کردن یاتراش دادن داخل سیلندر که قسمت بالای ان دارای قطری کمتر از قطر اصلی سیلندرمیباشد
munition U مهمات
ammunition U مهمات
ordnace U مهمات
ammo U مهمات
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1olivine
1Vintage style
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com